وتنی راکه معلق درهوای دم کرده
مانده به سردترین آهش میرانم
حجیم میشود
تصورنگاه آب وقتی روی حوض
حرارت خشم سؤالهای بی جوابم
راتلاطم وحشت میکردم
برای ماهیان بی پناه واشکهایم راتانبض تند ماهیان کِز کرده
دنبال چشمهایم ته حوض و
صدایم آویخته به کفش هائی که
میدوید ،دور میشد